...
...درخت انار عاشق شد ؛ گُل داد...سرخ ِ سرخ...
گلها انار شد ؛ داغ ِ داغ...هر اناری هزار دانه داشت...
...دانه ها عاشق بودند...دانه ها توی انار جا نمی شدند...
انار کوچک بود...دانه ها ترکیدند...انار ترک برداشت...
خون انار روی دست لیلی چکید...
لیلی انار ِ ترک خورده را از روی شاخه چید...
...مجنون به لیلی اش رسید...
خدا گفت:
...راز رسیدن فقط همین بود...
...
...
...
...کافیست انار دلت ترک بخورد...
...
...